“طراحی هویت بصری کار پرهزینه ای است.”
از این رو مجموعه هایی که به شکل جدی در این مسیر حرکت می کنند، به آن با چشم یک طرح کوتاه مدت نگاه نمیکنند.
در واقع، این یک سرمایه گذاری است که آنها انجام می دهند. این مقدمه اهمیت ماجرا را تاحدودی روشن میکند.
حال، هیچ کس نمی تواند تاثیر ترندها را نادیده بگیرد.
زمانی که طراح، هویت بصری یک شرکت تازه نفس را کار می کند، می تواند در مسیر این ترندها قرار گیرد. در خیلی از مواقع مشتری به آسانی قانع شود. چرا که این مشتری تازه کار، دقیقا مانند یک لوح سفید است و اولین نقش را شما بر آن می زنید. در مواجهه با مشتریانی که دارای سابقه طولانی و جایگاهی در بازار هستند، انجام این کار باعث ایجاد فشار منفی روی مشتری و طراح خواهد شد. چرا که مشتری نمی تواند چنین بروز رسانی را روی ظاهر با ثبات خود تحمل کند.
هویت بصری و ترند سترها
وقتی در مورد ترندها صحبت میکنیم، باید با دو مقوله ( ترند ستر – ماکرو ترند) آشنا باشیم. درابتدا اگر بخواهیم به طور خلاصه، خود ترند را معرفی کنیم، باید بگوییم: “رفتارها و شیوه های اجرایی در گرافیک ( هدف بحث ما ) که دارای عمر کوتاهی بوده و عمدتا به شکل یک موج با ارتفاع متفاوت ظاهر می شوند. این رفتارها با هدف ایجاد مسیر واعمال تغییر در کلیشه ها، بروز رسانی ساختارهای گرافیکی منطقه، شهر، کشور و یا جهان انجام می گیرد.”
ترند سترها، در واقع سرمنشا ایجاد ترندها هستند. با این سوال ادامه دهیم: “شما دوست دارید خود نایکی باشید یا کسانی که در دهه ۱۹۹۰ به تقلید از موفقیت نشانه نایکی اقدام به طراحی یک تیک یا چیزی شبیه به آن در نشانه خود کردند؟” در اینجا، نایکی که مبدع آن اتفاق بود، ترند ستر و آن نشانه چک مارک مانند، یک ترند محسوب میشود.
ترندها عمر کوتاهی دارند فلذا کپی برداری از یک ترند ستر کار صحیحی نیست. همه گیری این ترندها باعث میشود، آن ها رو به عنوان یک ماکروترند به حساب بیاوریم. ماکرو ترند در دنیای گرافیک به شدت با مشابه همین بحث در مدل های کسب و کار گره خورده است.
هویت بصری و ماکروترند
با توجه به ظهور برند مک دانلدز و درک این نکته که ایجاد ارزش عظیم از کالاهای ارزان قیمت فست فودی ممکن است،- البته همین امر در سال ۱۹۴۸ منجر به ایجاد مدل کسب وکار منحصر بفرد و موفق مک دانلدز شد- بسیاری از رستوران های زنجیره ای از او کپی کردند. این اتفاق یک طبقه بیزینسی جدید را تشکیل داد.
هویت برند مک دانلدز برای دهه های متوالی، به موفقیت خویش ادامه داد. اما در سال های اخیر با دو چالش جدی در رقابت روبرو شد: یکی سابـوِی، که برند خود را بر مبنای ارایه عادات و سبک زندگی تغذیه ای سالم بنا نهاد و دیگری رشد قهوه های استار باکس که تمرکز برند خود را روی کیفیت غذا و ایجاد ارتباطی دوستانه قرار داده بود.
البته روشن است که چه استار باکس وچه سابـوِی، اگر مک دانلدز این راه را شروع نمی کرد نمی توانستند اصلا وجود داشته باشند. یعنی آنها خود محصول ماکرو ترند مک دانلدز بودند. با این وجود از تنوع منو گرفته تا تجربه نشستن در رستوران های مک دانلدز در سرتاسر دنیا، امروز خود جزوی از ماکرو ترندی است که توسط سابـوِی و استارباکس، برای اولین بار شکل گرفت.
نتیجه آنکه همه برندهایی که پویا هستند و زنده، به ماکرو ترندها به شکل قبول یا رد آنها، واکنش نشان می دهند. کارآمد ترین برندها، همان ها هستند که با توجه به هویت خود آن ها را معنا کرده و تفسیری نو را به مشتریان ارایه دهند.
ترندها در دنیای گرافیک
در دنیای گرافیک نیز بهتر آن است که اگر به ترندها علاقهمند هستیم، در پی ماکرو ترندها بوده و البته سعی بر آن باشد که تفسیری نو از آن را ایجاد کنیم. فلت دیزاین ماکرو ترندی بود که بسیاری در پی آن رفتند و البته تفسیر های نو از آن موجب ایجاد رنگ های بیشتر و اضافه شدن افکت هایی مانند سایه و گرادینت و … به آن شد.
سرمایه و آینده مشتری در طراحی هویت بصری نباید بر بنیاد سست یک ترند کوتاه مدت بنیان شود.